يه لحظه هايي هست که .... يه وقتايي ميشه درست اونجايي که وسط گل گير کردي، اون وقت که حس ميکني واسه خودت تنگ شدي، عرقت در مياد، مخت ميگوزه، بدبختيا و دردسرا همه با هم واست مهموني ميگيرن، فکر ميکني اون شيلنگ بدبختيا که آسمونو به زمين وصل ميکنه گرفتگيش باز شده و هر چي کثافته داره خالي ميشه رو سرت، درست در همين لحظه، البته نه هميشه انگار همه چي واست واضح ميشه، کتابو ميذلرن جلوت و ميگن: تماشا کن! همه چي...هر چي که واست گنگ و نامفهوم و بيربط بوده واضح ميشه، اينکه گير از کجاست؟ کجاي اين زندگي لعنتي داره ميلنگه، اينکه اينجا چه غلطي ميکني، چرا مثل حيووناي زخم خورده دور خودت ميچرخي و به بقيه زخم ميزني، همه چي...اينکه کدوم وري باهاس بري...لا مصب همه چي روشن ميشه....منتها بدبختي قضيه اينجاس که تو دوباره سر و کونت به هم پنالتي ميزنن و نکته رو نميگيري...کل ماجرا به فنا ميره و تو اون وسط دست خالي ميموني، بالکل يادت ميره که همه چيو ديدي و دوباره از نو...
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
بايگانی وبلاگ
-
▼
2004
(72)
-
▼
ژانویهٔ
(20)
- يه چيز تو مايه هاي اينکه جيش بفرماييد تو اين دنيا....
- اينو مينويسم که شايد يه کم آروم بشم...از صبح که او...
- کشفيات تازه من!
- اونايي که Pink Floyd ميخورن، اول High Hopes درست ه...
- دوستت دارم چون پر از شاديهاي کوچيکي، پر از لذتهاي ...
- يه لحظه هايي هست که .... يه وقتايي ميشه درست اونجا...
- اين نارنگيه خيلي بي جنبه بازي در آورد....مگه ميذاش...
- تو فيلم Out of Africa از قبيله اي صحبت ميشه که فقط...
- گيرم مرتيکه اوني که نشون ميده نيس...اون موجود خشن ...
- و خداوند سر درد را آفريد تا گريه بندگانش را به زور...
- يه بار ديگه:... "No beast so fierce but knows so...
- در ستايش شب... ...
- اينجا يه هويج بود...اندازه اش؟ تو بگير يه وجب. مثل...
- Son... Life's an open book, don't close it before ...
- هر گاه که مرا مي آزارند، زخمي بر روحم ميزنند. همچن...
- به من بگو: سفر رو ترجيح ميدي يا مقصد رو؟ قدم زدن ي...
- Every night and every morn Some to misery are born...
- شخصيتي که کلينت ايستوود تو فيلم نا بخشوده(Unforgiv...
- از امروز هر حرف احمقانه اي که بزنم يا هر حرفي که ب...
- کنار اتوبان که پياده ميشي يه نگاه ميندازي به اتوب...
-
▼
ژانویهٔ
(20)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر