دوشنبه، مرداد ۳۱، ۱۳۸۴



See the mountains kiss high heaven
And the waves clasp one another;
No sister-flower would be forgiven
If it disdain'd its brother:
And the sunlight clasps the earth,
And the moonbeams kiss the sea -
What are all these kissings worth,
If thou kiss not me?

سه‌شنبه، مرداد ۲۵، ۱۳۸۴


رها شده

مو که افسرده حالُم چون ننالُم؟....شکسته پرو بالُم، چون ننالُم؟
همه گويند:فلاني!ناله کم کن.........تِه آيي در خيالُم،چون ننالُم؟

یکشنبه، مرداد ۲۳، ۱۳۸۴


سلام الاغ عزيز!


گاهگاهي ميشه که دلم براي نوشتن ميشه يه ريزه. نه هر جور نوشتني، نوشتني که اون سرش تو باشي.اونجور باهات حرف بزنم که تو دلمه. نه اونجور که کلماتمو ريز ريز بجوم که نکنه کج بفهمي يا چيزي بفهمه. اونجور که نخوام واضح حرف بزنم. تو دام توضيح دادن اونچه که ميگم نيفتم. ميگن نويسنده خداوندگار دنياييه که از کلمات براي خودش ميسازه. اصلا واسه خاطر همين احساس بارتعالي بودن بود که شروع کردم به فيلمنامه نويسي و بعدشم وبلاگ نويسي و ... . تو فرض کن واسه اينکه حس فروکوفته اقتدارمو نوازش کنم.(اينم از تفسير فرويدي ماجرا) چند وقتيه که اين احساس قادر مطلق بودنو تو نوشته هام از دست دادم. البت امروز که داشتم با اين مدل کامپيوتري کشتي ميگرفتم وسط متاليکا و پينک فلويد و ساير دوستان راه حل اين مشکل رو ديدم. نميگم فهميدم جون تازگيا بيشتر ميبينم جاي اينکه بفهمم. ميخوام نوشتنمو دوباره شروع کنم.
يه مفهومي رو يه بارسروش گفته بود راجه به مولوي که شمس رو دروني کرد تو خودش بعد از ناپديد شدن شمس. رامين هم يه بار يه چيزايي گفت راجع بهش. جالب بود برام. اينا فعلا دربسته و سربسسته تا باز دوبار هوقت کنم لابلاي کارام بنويسم.

دوشنبه، مرداد ۱۰، ۱۳۸۴


قصه کرگدنه



رو تک درخت خونه مون
يه کرگدن نشسته بود
کرگدنه غصه مي خورد، گريه ميکرد، زاري ميکرد
بهش مي گم:
کرگدنه!
غصه نخور، گريه نکن، زاري نکن
يه روز توام مثه همه
پرميکشي تو آسمون
....


Add to Google Reader or Homepage