شنبه، اردیبهشت ۰۳، ۱۳۹۰

سینوس

بالا و پایین میرم. دلم نمیخواد اما میرم. یادم میره نیستی و این تلخترین اتفاقیه که وسط روز میفته. گوشیو برداری و با ذوق و شوق بخوای حال و احوال عاشقانه کنی اما یادت بیاد که نباید...گفته بودم میخوام خودمو تو کار غرق کنم. اما کار عمق کافی واسه غرق کردنمو نداره. فقط خیس میکنه هیکلمو.. راستش نمیدونم چی کار کنم. زندگیم گاهی تو چیزایی تعریف میشه که با تو معنا دارن. تو کارایی که واسه تو دلم میخواد انجام بدم.  حقیرانه است اما الان میترسم اگه واسه تو انجامشون بدم یکی دیگه میاد و میوه شونو میچینه. کسی که تو ممکنه انتخابش کنی. بجای من. من با تو مشکل دارم. این واضحه. من اما جز تو چاره ای ندارم. این داره خفه ام میکنه.

گاهی فکر میکنم باید تو رو از دوم شخص ب هسوم شخص تبدیل کنم شاید با این کلک گرامری بتونم حریف دلتنگیم بشم. غلبه بر درد به کمک دستور زبان. اینم کشف امروز من.

Add to Google Reader or Homepage