یکشنبه، بهمن ۲۶، ۱۳۸۲

جالبه....آمار و ارقام نشون ميده که کسايي که ميان اينجا رو ميخونن، ديگه چند وقته نه از search Engine ميان اينجا نه از لينکي متوخر....ببينم...همهتون Favourite کردين اينجا رو؟ جدا که خيلي چلين....

مُهر لب او بر در اين خانه نهاديم....

دوشنبه، بهمن ۲۰، ۱۳۸۲

ژرژ رو به دوربينهاي مداربسته و انبوه تلويزيونهاي مغازه صوتي و تصويري:

خانمها، آقايان، تماشاگران محترم، من ژرژ غمگين هستم....

از «روز هشتم»
خيلي متاسفم....
از اينکه زندگي نه اونقدر زيبا و دل انگيز و دوست داشتنيه که عاشقش بشم، باهاش حال کنم و مثل آدماي ملنگ هميشه لبم منحني درجه دو با انحناي مثبت باشه..
نه اينکه اونقدر لجنه و کثافت که حالم ازش به هم بخوره و منم مثل دوستان دور و نزديک اونو به عنوان مستراح عمومي در نظر بگيرم و توي تبيين کارکرد متعفنش با لذت، شريک مردم بشم...
واسه مني که هر چيز رو تو نهايت خودش ميخوام واقعا تاسف انگيزه...اونقدر که امروز خودمم متعجب شدم از اين تاسف...

چهارشنبه، بهمن ۱۵، ۱۳۸۲

شاعر فرموده:
اي نور دل و ديده و جانم، چوني
وي آرزوي هر دو جهانم چوني....

تحليل اوليه نشون داد که شاعر ترک بوده و داراي لحجه بسيار تير...
تحليل دوم نشون داد که با توجه به تحليل اوليه مي توان نتيجه گرفت که شاعر بسيار بي ادب بوده، طوري که در انتهاي هر دو مصراع فحش و فضيحت بار طرفش کرده...
تحليل نهايي نشون داد که تحليلگر از شاعر هم منحرف تر بوده و بايد فکري به حال خودش بکند...

سه‌شنبه، بهمن ۱۴، ۱۳۸۲

و گفت: چيزي به اسم فاش کردن يه راز وجود نداره. حتي اگه بخواي رازي رو که با خودت داري به کسي بگي اون هيچي نميفهمه، که اگه بفهمه تو رازي تو سينه نداشته اي. گفت: اينو بدون: وقتي زمانش رسيد که تو چيزي رو بدوني، اونو خواهي دونست. چه از نظر چيزي که اسمشو ميذارن منطق، اين دونستن امکانپذير باشه چه محال. پس بنشين و گوش بسپار به صداهايي که با تو حرف ميزنن...داد نزن، عربده نکش، گرد و خاک نکن، فقط گوش بده..
ماه بالاي سر آبادي است،

اهل آبادي در خواب .

از سهراب منجم!

Add to Google Reader or Homepage

بايگانی وبلاگ