دوشنبه، بهمن ۲۰، ۱۳۸۲

خيلي متاسفم....
از اينکه زندگي نه اونقدر زيبا و دل انگيز و دوست داشتنيه که عاشقش بشم، باهاش حال کنم و مثل آدماي ملنگ هميشه لبم منحني درجه دو با انحناي مثبت باشه..
نه اينکه اونقدر لجنه و کثافت که حالم ازش به هم بخوره و منم مثل دوستان دور و نزديک اونو به عنوان مستراح عمومي در نظر بگيرم و توي تبيين کارکرد متعفنش با لذت، شريک مردم بشم...
واسه مني که هر چيز رو تو نهايت خودش ميخوام واقعا تاسف انگيزه...اونقدر که امروز خودمم متعجب شدم از اين تاسف...

هیچ نظری موجود نیست:

Add to Google Reader or Homepage

بايگانی وبلاگ