دنبال چي ميگردم تو خاطرات لجنمالم؟ تو همه اين کتابا و فيلما و داستانها و شعرها و آوازها؟ تو تمام اين آدمها و دوستيها و روابط درهم و برهم؟ توي خودم، توي تو...سرم تير ميکشه و من نميتونم متمرکز بشم، روي خودم، روي تو....تو به جهنم....روي خودم، روي خودم....
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
بايگانی وبلاگ
-
▼
2004
(72)
-
▼
مارس
(10)
- در حدود 2500 سال پيش تو يکي از پستهام از افسر انگ...
- صداهايي هست که تو سرم با من حرف ميزنن... صداهايي ک...
- من دلم يه چوب ميخواد...يه چيز تو مايههاي چماق...ب...
- ته خاطرات ذهنم، زير همه اين روزمرگيا و روز-مرگيا، ...
- فقط براي کمي خنکي باسن عزيزم.... به ميارکي و ميمنت...
- کابوسهام تو هم رفتن...از يکي بيرون ميام تو يکي ديگ...
- دنبال چي ميگردم تو خاطرات لجنمالم؟ تو همه اين کتاب...
- در آ، در آ در کار من....
- نقل قول:..... لازم تنهايي باش و نام خويش از ديوان ...
- دردیست....
-
▼
مارس
(10)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر