سه‌شنبه، شهریور ۰۹، ۱۳۸۹

وطن-2

اماميهن يك قطعه خاك نيست. خاك هرجاهست. ميهن آن ميهني كه لايق دلبستگي باشد تركيب ميشود از فضاي فكري يك دسته آدم شايسته. شايستگي هم از فهم ميآيد نه از اطاعت بي‌گفت‌وگوي هردستور، حتي اگر دستور از روي فهم و دقت و انصاف هم باشد. حيف است آنچه "عاطفه"‌اش نام ميدهي فدائي و قرباني خيال غلط باشد. [...] دستوردار از اين نارو. دست ورداريم ازاين فريب به خود دادن. تقسيمبندي جغرافيائي، زباني، خوني، نژادي را بريز دور. عرب هم ترا "عجم" خوانده است. يعني گنگ. ما گنگيم، پرحرفترين مردمها؟ گنگ چون وقتي كه زيرپرچم اسلام با حرف برادري و يكساني اما با حرص غارت و تاراج، يك ضربه آمد نظام ورشكسته ساساني را فرو پاشيد، عينا مانند همين اتفاق همين چند سال پيش، ازهرحيث زبانت را نميفهميد و تو هم زبانش را نميفهميدي، البته. اما آيا تو گنگ و بي‌زبان بودي، و هنوز هم هستي؟ صدام هم كه ترا رسما امروز با پشه و مگس دريك رديف ميداند همانجور است، و چه فرق دارد با تو از اين حيث؟ در هرجا نفهم و گنگ و چرت و پرت گو فراوان است. نزديك خود را نديدن و نزديك خود نديدنِِ اين‌ها اما انتساب اين صفات به همسايه، بي‌لطفيست. انتخاب اين كه چه كس قوم و خويش توست نيز با بي‌لطفي زياد اتفاق ميافتد. عينا مانند بذل محبت به هركسي كه فكر ميكني با توهمراه است. تعريف‌ها وتحسين‌ها، بزرگداشت‌ها و كرنش‌ها وقتي كه يك نتيجه از اندازهگيري عيني نيست، وقتي كه روي پيشداوريها هست در حد هيچ هم نميارزد. خطرناك هم هست.

 

 

از نامه ابراهیم گلستان به نادر ابراهیمی

هیچ نظری موجود نیست:

Add to Google Reader or Homepage