تصور کن غرب وحشي رو....اون موقع که ملت واسه سر يه عده جايزه ميذاشتن...Dead or Alive...تصور کن که الان که بازار عشق و عاشقي و اين مسخره بازيا بين جوانان مشنگ زياد شده...
حالا واسه دل کسايي که دلشونو ميشکونن جايزه ميذارن...او سالها مطرودترين آدما، رونده شده ترين آدما جايزه بگير ميشدن و ميفتادن دنبال جايزه ها...تصور کن منم جايزه بگير شدم. يه اسب ميخوام، يه شيشلول، يه کمربند فشنگ، يه پانچوي مکزيکي...يه بيابون، يه خورشيد داغ، حالا ديگه ميدونم چطوري با تنهاييم سر کنم....
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
بايگانی وبلاگ
-
▼
2003
(20)
-
▼
دسامبر
(13)
- من بی می ناب زیستن نتوانم بی باده، کشید بار تنوانم...
- من زیاد با این آقای امیرخانی دمخور نبودم ولی دوراد...
- هر بار فقط پک اول...سیگار هم دیگه ادای زندگی رو در...
- هر کسي کو دور ماند از اصل خويش.... ظرف غذا رو از ...
- گاهي اوقات ميشه که اصلا دوستت ندارم....گيرم که اين...
- تصور کن غرب وحشي رو....اون موقع که ملت واسه سر يه ...
- There's something in the air And you don't know wh...
- گرد يک درياچه سپيده دم را انتظار می کشند هم شکارچی...
- يوزپلنگم هوس صحرا کرده... کي داره همچين يوزپلنگي؟ ...
- من پترسم، به دنبال سوراخي براي اثبات فداکاري خود.....
- من امروز عصبانيم...از در و ديوار... از راننده که 5...
- اینجا یه چاهه، من بالاش آویزونم،... دسنگیره هاش دا...
- فکر کن من احمقم، من ترسوام،من کله خرم، فکر کن من ش...
-
▼
دسامبر
(13)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر