جمعه، اردیبهشت ۰۴، ۱۳۸۳

امشب دلم براي همهتون تنگ شده...
همه اونايي که دلمو شيکستين و به سلامتي خودتون رو بقاياش يورتمه رفتين...
همه اونايي که زير پامو خالي کردين و يه شيشکي هم پشت‌بندش حوالم کردين...
اونايي که به حساب خودتون بزرگ منشانه منو کنار گذاشتين، دل از من کندين و مِنَتشو سرم گذاشتين، بعدشم سبکترين خواب اون اواخر رو تجربه کردين. پيش خودتونم گفتين به خاطر خودش بود...
همه اونايي که به خيال خودتون من يه روز يادم ميره و يکي ديگه جاتونو ميگيره و ..هيچکدومو يادم نرفت. اين مدت هيچکدومو از دعاي خير محروم نکردم. هر از چند گاهي که مثل امشب دلم واستون تنگ ميشد، تو خيالم حاضرتون ميکردم و بالا تا پايين ميريدم بهتون. اونقدر که حالم از خودم به هم ميخورد. بايد بگم که شماها هم بيکار ننشستين. کابوسامو رونق دادين و توي دنياي خواب شما بودين که منو با مستراح عمومي اشتباه ميگرفتين و دلي از عزا در مياوردين. خلاصه زندگي هيجان انگيزي بود. امشب اما، از اين خبرا نيست. امشب اومدم خدافظي. امشب همهتونو احضار ميکنم که از دلتون در بيارم. هر چي باشه آخر فيلم، حتي فيلماي پورنو، از دست اندرکاران تهيه تشکر ميکنن. همينطور از حمل ونقل و کليه اهالي ملنگ دارغوز آباد ممسني که بدون وجودشون اين شاهکار بزرگ به انجام نميرسيد.
امشب من به انجام کاملا نزديکم. اين دو سه ماه رو خدا وکيلي بيخيال ما بشين که کلي کار دارم. کارهاي مادي و معنوي، همه رقمه. شبا رو واسه خواب لازم دارم. بعدش به اندازه يه ابديت وقت دارين که قبرمو کود بدين و آبياري کنين.
امشب ولي مهمونيه. همهتونو جمع ميکنم فقط با خاطرات خوب و لحظه هاي ايتسِن. خوش بگذرونيم و حال کنيم. پاشين بياين که قراره خوش بگذره به هممون.

هیچ نظری موجود نیست:

Add to Google Reader or Homepage

بايگانی وبلاگ