دوشنبه، آبان ۲۶، ۱۳۸۲

صبح که از خواب پريدم تمام هيکلم خيس عرق بود.از کيسه خواب بيرون اومدم و سرمو گرفتم زير شير آب....يادم نيس که چه خوابي ديدم ولي هنوز جرات نميکنم به چشماي خودم تو آيينه نگاه کنم.چي ديدن اينا؟

پنجشنبه، آبان ۲۲، ۱۳۸۲

مبفرماید:تا عهد تو در بستم، عهد همه بشکستم...
میگم: یه قرون بده آش...
-خاله سوسکه زنم میشی؟
عروس خوشگلم میشی؟
...
..
نمیشی؟ به تخمم ...نمیخوای؟ بیا برو تو کونم...سوسک شدی؟
.

Add to Google Reader or Homepage

بايگانی وبلاگ